پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
28 ارديبهشت 1398 - 13:00

دستبند تجمل

این روزها از تحریم زیاد گفته و شنیده می‌شود. تحریم‌های اقتصادی که دشمن با هدف به زانو درآوردن ملت ایران طراحی و اجرا کرده است.اما آیا مشکلاتی که امروز جامعه با آن دست و پنجه نرم می‌کند، همگی ناشی از تحریم و فشار دشمن است؟ بدون شک پاسخ منفی است و عوامل متعددی در این وضعیت سهیم هستند.
نویسنده :
محمد صرفی
کد خبر : 2985

پایگاه رهنما :

این روزها از تحریم زیاد گفته و شنیده می‌شود. تحریم‌های اقتصادی که دشمن با هدف به زانو درآوردن ملت ایران طراحی و اجرا کرده است. اما آیا مشکلاتی که امروز جامعه با آن دست و پنجه نرم می‌کند، همگی ناشی از تحریم و فشار دشمن است؟ بدون شک پاسخ منفی است و عوامل متعددی در این وضعیت سهیم هستند. از ضعف‌های مدیریتی گرفته تا دردهای مزمن اقتصادی و ... اما سهم عوامل فرهنگی در این میدان کجاست و چقدر به آن فکر کرده ایم.
بگذارید سوال را واضح‌تر مطرح کنیم؛ تحریم آسیب بیشتری به جامعه وارد می‌کند یا تجمل گرایی؟ شاید مخاطب در ابتدای مواجه شدن با این پرسش لبخندی بر لب آورده و بگوید جامعه‌ای که درگیر مشکلات اقتصادی و قیمت اقلام خوراکی است، چه نسبتی با تجمل‌گرایی دارد؟! اما واقعیت آن است که پدیده شوم تجمل‌گرایی، پیچیده‌تر و مخرب‌تر از آن است که در ظاهر دیده می‌شود.
سرطان تجمل‌گرایی فقط طبقات بالا و ثروتمند جامعه را درگیر نمی‌کند. اگر چه آغاز و سرمنشا این معضل از این طبقات است اما به آنها محدود نمی‌ماند و به طبقات پایین اجتماع نیز سرریز می‌کند. ثروتمند به‌شکلی گرفتار تجمل می‌شود و طبقه متوسط و محروم به شکلی دیگر. در طبقات پایین چه بسا تجمل‌گرایی و میل به اشرافی‌گری، تبعات خطرناک‌تری نیز دارد. این طبقه که توان اقتصادی‌اش در حد یک زندگی معمولی است، خود را به آب و آتش می‌زند تا ظاهر زندگی خود را لوکس نشان دهد. خانه‌اش 50 متر است و حتی ممکن است مستاجر باشد اما یخچالش باید سایدبای ساید باشد و تلویزیونش بیش از 50 اینچ! و گوشی تلفن همراهی که در دست دارد از جدیدترین و گران‌ترین مدل های روز دنیا تا از قافله تجمل عقب نماند!
تحریم اگر چه ظاهری اقتصادی دارد اما باطن و نرم افزار آن روانی و از جنس ادراکی است. فرض کنید ورود گوشی‌های تلفن همراه پیشرفته و خارجی به کشور مورد تحریم واقع شود (کاری که هرگز نخواهد شد چون اصلی‌ترین ابزار دشمن برای عملیات روانی در جامعه است!)، تاثیر این تحریم، بستگی به نگرش جامعه به این موضوع دارد. اگر جامعه با گوشی‌های ساده تر نیز کنار بیاید و به آن گوشی‌های تجملاتی وابستگی ذهنی نداشته باشد، آن تحریم کارایی نخواهد داشت. اما هرچقدر این وابستگی و احساس نیاز بیشتر باشد، فشار روانی بیشتری به جامعه وارد می‌شود، قیمت گوشی های تحریمی در بازار به دلیل هجوم برای خرید بالاتر می رود و تحریم کننده در رسیدن به هدف خود، موفق تر می‌شود. این حس روانی را می توان «درد» نامید. ریچارد نفیو از مدیران پیشین وزارت خزانه‌داری آمریکا و مشهور به معمار تحریم‌های ایران، در کتاب جالب خود با عنوان «هنر تحریم ها» به طور مفصل به این مفهوم پرداخته است. نفیو کل ماجرای پیچیده تحریم را در دو مفهوم درد و مقاومت خلاصه می‌کند. درد، اثر ناشی از اعمال فشار تحریم کننده است و مقاومت، عکس‌العمل تحریم شده به درد تحمیلی. موازنه این دو مفهوم، نتیجه جنگ تحریمی را روشن می‌کند.
کشوری که به آفت تجمل‌گرایی و زندگی اشرافی دچار شد، اولین اثر آن کاهش مقاومت و استقامت در برابر فشار دشمن خواهد بود. در ذهنی که به تجمل گرایی گرایش دارد، جایی برای ایستادگی و مقاومت نیست و چنین فرد و جامعه‌ای شکننده و آسیب پذیر خواهد بود. نکته جالب و بسیار ظریف اینجاست که آمریکا طی این همه سال، هرگز کالاهای لوکس را در فهرست تحریم نگذاشته است! این موضوع در واقع یک تیر و دو نشان است. از یک سو تجمل گرایی و اشرافی گری در جامعه رواج می‌یابد و از سوی دیگر ارز کشور که با هزار و یک مشکلات بدست آمده و باید خرج نیازهای واقعی شود، صرف غذای سگ و گربه، لوازم آرایشی، لوازم شخصی و برقی تجملاتی، پوشاک خارجی و ... می شود.
آفت تجمل در مسئولان، مصیبتی دوچندان است. از مسئولی که به چرب و شیرین دنیا گرفتار شده و خانه چند صدمتری و ویلای چند هزار متری و ماشین چند میلیاردی و... دارد، چگونه می‌توان انتظار داشت که مقابل فشار دشمن و تحریم ها بایستد و مردم را نیز دعوت به ایستادگی کند؟ اصلاً مردم توصیه‌های چنین شخصیتی را چقدر جدی می‌گیرند و به آن عمل می‌کنند؟
کافی است تاملی گذرا در بیانات رهبر انقلاب کنید. ایشان به کرات و بشدت نسبت به این آفت، مردم و به خصوص مسئولین را هشدار داده‌اند. برای نمونه سوم خرداد سال گذشته در دیدار نمایندگان محلس فرمودند؛ «... مسئله‌ی اشرافیگری اگر چنانچه رایج شد، جزو سبک زندگی ما شد، آثار و تبعات آن و ریزشهایی که به وجود می‌آید، دیگر انتهائی ندارد، خیلی مشکل است، خیلی کار را مشکل خواهد کرد؛ این را بایست [در نظر] داشته باشید.»
خالی از لطف نیست که این نوشتار را با چند بیتی از محمدکاظم کاظمی، شاعر انقلابی و متعهد اهل افغانستان به پایان بریم؛
خدایا اگر دستبند تجمّل/ نمی‌بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا / از آن گوشه کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل / به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و می‌برد توفان / تمام شکوه اساطیر ما را
طلا را که مس کرد، دیگر ندانم / چه خاصیتی بود اکسیر مارا

 

ارسال نظرات